شخصیت جیمز باند، یکی از نمادهای ماندگار دنیای سینماست. از دهه ۶۰ میلادی تاکنون، این مأمور مخفی بریتانیایی بارها به سینما بازگشته و در هر نسل با چهرهای تازه ظاهر شده است. اما سؤال اینجاست که کدام بازیگران بیشتر در این نقش ظاهر شدهاند و هرکدام چه تاثیری بر تصویر کلی باند داشتهاند؟ در این مقاله، نگاهی دقیقتر داریم به بازیگرانی که در نقش جیمز باند جلوی دوربین رفتند و سکانسهای ماندگاری خلق کردند.
دیوید نیون – تنها یک بار
حضور نیون در فیلم «کازینو رویال» محصول 1967 خارج از مجموعه رسمی بود. فیلمی با لحن کمدی که جیمز باند را پیر، بازنشسته و اهل طعنهپردازی تصویر میکرد. این نقش، بیش از آنکه جدی باشد، جنبه فانتزی و طناز داشت.
این نسخه از باند، با شخصیتپردازی متفاوت و شوخطبعانهاش، توجه مخاطبان را به خود جلب کرد. نیون با بیان دیالوگهایی فلسفی و کنایهآمیز، به جای درگیری فیزیکی، با زبان و منطق به مبارزه میپردازد. فضای فیلم آمیختهای از طنز بریتانیایی، کاریکاتور و ساختارشکنی بود که آن را از دیگر آثار باند متمایز کرد.
یکی از صحنههای جالب این فیلم، گفتوگوی فلسفی باند درباره خشونت است. در سکانسی دیگر، شاهد تعقیبوگریزی سورئال در قلعهای با حضور باندهای تقلبی هستیم. این فیلم بیشتر یک تجربه آزمایشی و طنزآلود برای شخصیت باند به حساب میآید.
جورج لازنبی – تنها یک بار
لازنبی در فیلم «در خدمت سرویس مخفی اعلیحضرت» (1969) حضور یافت. اگرچه تجربه بازیگری نداشت، اما نقشآفرینی احساسی و جدی او مورد توجه قرار گرفت. شخصیت باند در این نسخه، انسانیتر و عاشقپیشهتر بود.
لازنبی موفق شد چهرهای تازه و متفاوت از باند ارائه دهد. باندی که برای اولین و آخرین بار در طول مجموعه ازدواج میکند و بهطور واقعی عاشق میشود. این بعد انسانی باعث شد تا لایهای عاطفی به شخصیت باند اضافه شود که پیشتر کمتر دیده شده بود.
پایان تلخ فیلم، با مرگ تریسی بلافاصله پس از ازدواج، هنوز هم در ذهن مخاطبان باقی مانده است. صحنه اسکی در کوههای آلپ نیز از سکانسهای اکشن قابلتوجه فیلم است. با وجود استقبال مثبت، لازنبی تصمیم گرفت مسیر حرفهایاش را در نقش باند ادامه ندهد.
تیموتی دالتون – دو بار
دالتون در دو فیلم «روشناییهای روز زنده» (1987) و «مجوز قتل» (1989) نقش باند را ایفا کرد. او با حذف طنز و تمرکز بر وجه تیرهتر شخصیت، تصویری وفادارتر به رمانهای یان فلمینگ ارائه داد.
باند دالتون جدیتر، تهاجمیتر و کمتر وابسته به گجتها بود. او در فیلمها بیشتر به ابعاد روانی شخصیت پرداخته و از قهرمان بینقص فاصله گرفته بود. این نسخه از باند واقعگرایانهتر بود و بهجای نمایش لوکس و فانتزی، روی درگیریهای شخصی و انتقام تمرکز داشت.
در یکی از سکانسهای ماندگار، باند با خونسردی دشمن خود را به داخل مخزن کوسه میاندازد. همچنین در تعقیب و گریز یخی، قدرت تصمیمگیری و دقت او به نمایش گذاشته میشود. این دو فیلم در عین تفاوت با نسخههای قبلی، پایهگذار سبک تاریکتری برای باند شدند.
پیرس برازنان – چهار بار
از 1995 تا 2002، برازنان با چهار فیلم به باند جان تازهای بخشید. او تعادلی میان کاریزما، شوخطبعی و استفاده از فناوری برقرار کرد. فیلم «چشم طلایی» نقطه عطفی برای او بود.
باند برازنان نماینده دوران دیجیتال بود. در دورهای که تکنولوژی در حال پیشرفت بود، شخصیت باند نیز با دنیای مدرن همگام شد. استفاده از گجتهای پیشرفته، سکانسهای اکشن با جلوههای ویژه و طراحی صحنههای پرزرقوبرق، باند را دوباره وارد جریان اصلی سینما کرد.
سکانس پرش از سد در همان آغاز «چشم طلایی» و تعقیب با تانک در خیابانهای شلوغ سنپترزبورگ از لحظات پرهیجان این دوره هستند. نبرد روانی با شخصیت زن شرور در «دنیای کافی نیست» نیز نقطه قوت دیگر این مجموعه است. برازنان با استایل کلاسیک و اجرای متعادلش، برای بسیاری از مخاطبان باندِ ایدهآل محسوب میشود.
دنیل کریگ – پنج بار
کریگ از 2006 تا 2021 نقش جیمز باند را ایفا کرد. او با آوردن پیچیدگیهای احساسی و لحن تیرهتر، مسیر جدیدی برای این شخصیت باز کرد. مجموعه فیلمهای او روایتی پیوسته داشتند و شخصیت باند رشد ملموسی را تجربه کرد.
باندِ کریگ انسانیتر، خشنتر و آسیبپذیرتر بود. او نهتنها مأمور ویژه، بلکه فردی زخمی از گذشتههای عاطفی و تجربههای شکستخورده بود. روابط او با وسپر لیند و سپس مدلین، وجه عاشقانه شخصیت را عمیقتر کرد. این نسخه از باند، برای نخستین بار احساسات، شکست، و فداکاری واقعی را نشان داد.
سکانس افتتاحیه «کازینو رویال» با تصویر سیاهوسفید و مبارزهای خشن، تولدی دوباره برای باند بود. در «زمانی برای مردن نیست»، باند در صحنهای احساسی جان خود را برای خانوادهاش فدا میکند. این پایان، باند را بهعنوان قهرمانی تراژیک و انسانی ثبت کرد.
شان کانری – هفت بار
کانری اولین و شاید تأثیرگذارترین باند سینما بود. از «دکتر نو» تا «الماسها ابدیاند»، هفت حضور رسمی داشت. ترکیبی از کاریزما، شوخطبعی و قاطعیت را در شخصیت باند به نمایش گذاشت.
باندِ کانری، الگوی اولیه و کلاسیک این شخصیت بود. لحن گفتاری خاص، نگاه نافذ، و مهارت در مبارزه، چهرهای قوی و کنترلگر ساخت. او شخصیتی خلق کرد که هم در موقعیتهای طنزآمیز جذاب بود و هم در موقعیتهای جدی و خطرناک، فرماندهانه عمل میکرد.
در «از روسیه با عشق»، مبارزه در قطار یکی از بهترین صحنههای اکشن دهه ۶۰ است. و در «گلدفینگر»، دیالوگ معروف او هنگام تهدید با لیزر، هنوز هم در ذهن مخاطبان زنده است. کانری الگویی شد که بازیگران بعدی ناگزیر با او مقایسه شدند.
راجر مور – هفت بار
بین 1973 تا 1985، راجر مور در هفت فیلم ظاهر شد و باندی شوخطبع، خوشبیان و سرگرمکننده خلق کرد. فیلمهای او بیشتر بر سرگرمی تمرکز میکردند.
باندِ مور به دنیای طنز، عجیبوغریب بودن و مأموریتهای رنگارنگ معروف شد. او باندی بود که با لبخند میکشت و در دل خطر، شوخی میکرد. سبک بازی مور باعث شد باند برای مخاطبان جوانتر هم قابلدسترستر باشد.
در «اسپای که دوستم داشت»، پرش از کوه و باز شدن چتر با پرچم بریتانیا، لحظهای نمادین و غرورآفرین بود. در «اختاپوسی»، صحنهای که باند با لباس دلقک بمبی را در سیرک خنثی میکند، نمایشی از طنز و هیجان بود. هرچند برخی این سبک را بیش از حد سبک میدانستند، اما جذابیت مور انکارناپذیر بود.
در طی شش دهه، جیمز باند بارها تغییر چهره داده است. اما هر بازیگر با سبک خاص خود، بخشی از این افسانه را ساخته است. از شوخطبعی مور و وقار کانری، تا خشونت درونی کریگ، باند شخصیتی زنده و پویاست که همواره با شرایط روزگار تطبیق یافته و خود را بازآفرینی کرده است. او از نمادهای سینمایی است که هنوز هم در ذهن مخاطبان تازه و پررمزوراز جلوه میکند. اما آینده این شخصیت در سینما چگونه خواهد بود؟